بغض شش ساله مادر غزاله / صبح اعدام آرمان چه اتفاقی افتاد ؟
ناهید شکوهی مادر غزاله پس از 6 سال که از قتل فرزندش به دست آرمان می گذرد سکوتش شکسته شد.
ناهید شکوهی مادر غزاله در خصوص فرصت یک ماه که به آرمان داده اند گفت: 3 شب است من ، همسرم و تمام دوستان وفامیل نخوابیده ایم در طول این 6 ساله که این حادثه رخ داده خانواده آرمان هیچ تلاشی نکردندکه از پسرشان بپرسند جنازه فرزند مرا کجا برده و چه بلایی سر غزاله آورده است.
فقط یک تار موی غزاله …
وی در حالیکه اشک می ریزد با صدایی لرزان ادامه می دهد : من هیچ نشانه ای از فرزندم ندارم از خانواده آرمان خواهش کردم یک تارموی دخترم را بدهند تا دلم آرام گیرد نمی دانم بچه ام کجاست.
شکوهی افزود: بعد از 5 سال و 10 ماه تازه خانواده آرمان یادشان افتاده که برای رضایت نزد ما بیایند من تازه بعد از این همه سال اشک مادر آرمان را دیدم زیرا غرور این خانواده اجازه نمی داد و شاید باورتان نشود تازه 2 روز است که از نزدیک خانواده آرمان را دیده ام .من نیازی به این التماس ها ندارم و به آنها هم گفتم چطور بلد هستید که برای نجات جان فرزندتان به دست و پای این و آن بیفتید تا پسرتان آزاد شود اما بلد نیستید با من که مادری دلسوخته هستم همدردی کنید.
مادر غزاله ضمن گلایه از بازیگران و سلبریتی ها که در فضای مجازی شور بخشش و رضایت به راه انداخته بودند گفت: با پرویز پرستویی، احسان علیخانی ،رامبد جوانو مجید مجیدی ملاقات و به آنها گله کردم که شما درددل مرا نشنیده ایدتک فرزندم را از دست داده ام و یک طرفه به این ماجرا نگاه کرده اید و در فضای مجازی پادرمیانی به راه انداخته اید برای بخشش آرمان.
وی تصریح کرد: بازیگران پذیرفتند و متاثر شدند . به هر حال باید به من که مادر هستم هم حق بدهید با اخباری که از آرمان منتشر می شود که در زندان درس خوانده و …. بیشتر نمک روی زخم های من می پاشند فرزند من هم دانشگاه قبول شده بود ، دوستان غزاله ازدواج کرده اند من هم آرزوهای زیادی برای غزاله داشتم . واقعا با من همدرد باشید چون من تنها فرزند و دار و ندارم را از دست دادم.
مادر غزاله از آخرین ساعت پایانی که تصمیم گرفت به آرمان فرصت یک ماه بدهد گفت: به آرمان گفتم اگر فرصت یک ماه به تو می دهم فقط به خاطر دل خودم و همسرم است .به پدر آرمان گفتم خوش به حال شما که می توانید در آخرین لحظات در چشمان فرزندتان نگاه کنید و با او حرف بزنید و خداحافظی کنید ای کاش من هم اگر می دانستم قرار بود فرزندم کشته شود در آخرین لحظه تا صبح غزاله را در آغوش می کشیدم کنارش می خوابیدم غزاله را نوازش می کردم و در آخرین لحظات از اوخداحافظی می کردم.
همه چیز برای اعدام آماده بود
همه چیز برای اعدام آماده بود. طناب دار را بر گردن مجرم انداختند. از شب قبل اشک ریخته بود. با پدر و مادرش خداحافظی کرد. «سخت است بدانی تا دقایق دیگر پسرت را برای همیشه از دست میدهی.» اینها آخرین صحبتهای پدر آرمان بود. تلاش هنرمندان و بقیه نظر پدر و مادر مقتول را عوض نکرده بود. مادر داغدیده در محوطه ایستاد. بالارفتن آرمان از چوبه دار را تماشا کرد.
طناب دار بر گردن آرمان
طناب دار را برگردنش دید، اما مانع اجرای این حکم شد. مادری که صبح دیروز پای چوبه دار، درست وقتی که قرار بود انتظارش به پایان برسد، به قاتل تنها دخترش مهلت یکماهه داد. زن جوانی که کشتهشدن دخترش او را از پا انداخته است. صدایش، بغضش و اشکهایش خبر از دردی عمیق و بیدرمان میدهد. از ته دل اشک میریزد. گهگاهی نفسش میگیرد و صدایش میلرزد.
6 سال است صدای غزاله خاموش شده است
٦سال است که تنها حسرت زندگیاش، شنیدن صدای «مامان» از زبان تنها دخترش شده است. از آن بعدازظهر زمستانی شوم دیگر نخندید. وقتی غزاله به مطب دکتر رفت، موبایلش خاموش شد و هیچوقت نتوانست با او ارتباط برقرار کند. زندگی ناهید بعد از آن روز، سیاه شده است. زخمی در دلش نقش بست؛ آنقدر عمیق که بعد از ٦سال هنوز هم نهتنها درمان نشده است، بلکه به گفته خودش نمک هم روی این زخم کهنه پاشیدهاند. صبح دیروز قراربود روز موعود باشد.
فرصت یک ماه به آرمان
افراد زیادی برای نجات آرمان عبدالعالی در تکاپو بودند،حالا که این پرونده جنجالی به مرحله آخرش رسیده، خانواده غزاله بهعنوان کسانی که قراراست سختترین و مهمترین تصمیم را بگیرند، درمانده فریادمیزنند. با اینکه تنها تعیینکننده مرگ و زندگی آرمان بیستوچهار ساله هستند، اما هیچ اقتداری در صحبتهایشان دیده نمیشود، فقط یک نشانه از دخترشان میخواهند و بس. هنوز هم دست نکشیدهاند، فقط مهلت دادهاند.