ترانه های کودکانه – ببر قوی پنجه
میون یه جنگلِ سبز وسط یه بیشه، یه ببر نشته بود و زور میگفت به هرکی کاراشو میگفت: آهای طاووس باد بزنم روباه غذا بیار واسم فیله برو تو آب بیار از پشت بیشهها بیار حیوونا ناراضی شدن از این کارا عاصی شدن یه روز با هم جمع شدن همگی با هم شدن دیگه کسی کار نکرد به زور اعتنا نکرد ببره که دید با همن دوستن و با او قهرن کاراشو تنهایی کرد با همشون اشتی کرد