میخوای بنده کی بشی؟
متن:
قرآن کریم نگاهش به انسان این است که میفرماید غیر خدا را عبادت نکن. آقا حالا کی خواست عبادت بکند؟ میفرماید همه. من اصلاً انسان را عبد آفریدم. یکجوری خدا زندگی را طراحی کرده، یا زندگیمان به نفع خودمان میشود در بندگی خدا، یا به ضررمان میشود در بندگی طاغوت. میگوید من نمیخواهم حرف خدا را گوش بدهم. خب حرف کدام رب را گوش میدهی؟ زندگی انسان اینجوری است.
بحث این است که میخواهیم بندۀ کی باشیم؟ بحث این نیست که اصلاً میخواهیم بنده باشیم یا نه. در سورۀ حمد ما اینجوری میگوییم، «إیّاکَ نَعبُدُ»؛ من فقط تو را میپرستم، کس دیگر را نمیپرستم. شما وقتی میخواهی بیایی بگویی خدایا من تو را عبادت میکنم کافی نیست بگویی من تو را عبادت میکنم. باید بگویی خدایا من فقط تو را عبادت میکنم، کس دیگر را عبادت نمیکنم. مگر بنا بود کس دیگر را عبادت بکنی؟ خب بله دیگر بحث همین است. خدا را بنده نباشی بندۀ کی هستی؟
مثلاً این آیۀ قرآن را ببینید، میفرماید «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ اینها احبار و رهبان را رب گرفتند. رب گرفتند نه اینکه فکر کنید اینها پرستیدند بهشان سجده کردند. نه، حرفش را گوش کردند. خدا میفرماید پس این خدای تو است. چرا حرفش را گوش کردی؟ اطاعتش کردی خدای تو شده. تو عبدش شدی. و جالب است آثار عبد هم درش ظاهر میشود ها مثلاً شما قرآن میخوانید دیگر دربست میپذیرید دیگر. آن هم بیبیسی گوش میدهد دربست میپذیرد. آن هم صدای آمریکا میشنود دربست گوش میدهد. میپذیرد، اعتماد میکند. بهش میگویی نه میگوید دلیل بیاور. خب پس چرا از آن دلیل نخواستی.
دیدید کسی که عبد خداست به خدا اعتراض نمیکند؟ کسی که عبد خدا نیست چقدر راحت به خدا اعتراض میکند؟ اعتراضهایی که به خدا میکنند چیست؟ خیلی بعضاً اعتراضهای به ظاهر معقولی هم هست. میگوید چرا این را فلج به دنیا آوردی؟ هر چی بگویی بابا حالا این را فلج به دنیا آورده همینقدر ازش انتظار دارد. قبول نمیکند. هر چی بهش بگویی بابا این را فلج به دنیا آورده حتماً یک نعمات جایگزین داده. اصلاً دعوا میکند، اعتراض میکند. خدایا کو عدالتت؟ یا مشکلات خودش را گاهی از اوقات گردن خدا میاندازد. بابا این مشکلات را که دیگر خودت ایجاد کردی خواهش میکنم آنها را هم گردن خدا میاندازد به خدا اعتراض میکند.
اویی که عبد طاغوت میشود نسبت به طاغوت اعتراض نمیکند. طاغوت داغونش میکند، لِهاش میکند، اعتراض نمیکند. الآن بعضی از این غربزدهها را که آمریکا را کدخدای جهان مثلاً میدانند، میگویند باید با کدخدا ببندیم. میبری اینها را بهشان میگویی که آقا، همین انگلیسیهای خبیث باعث شدند نُه میلیون نفر توی ایران عمدی با قحطی از بین رفتند. نمیبیند. یعنی شما فکر میکنی ناراحت میشود؟ بگو مثلاً چقدر آمریکا همین الآن دارد در حقّ تو جنایت میکند. مگر دست از غربزدگی بر میدارد؟ دست از شیفتگی بر میدارد مگر؟ مگر اعتراض میکند؟ عبد خدا به خدا اعتراض نمیکند، عبد طاغوت هم به طاغوت اعتراض نمیکند. عبد خدا اگر به خدا اعتراض نمیکند منطق دارد. عبد طاغوت به طاغوت اگر اعتراض نمیکند منطق ندارد. فرقش این است.
عبد خدا چشم و گوشَش باز میشود، عبد طاغوت چشم و گوشَش بسته میشود. آنوقت ما اسم اینها را میگذاریم غربزده. اینها عبد طاغوت هستند. در قرآن میفرماید عبد طاغوت. این ادبیات باید بریزد توی جامعه اصلاً همه با این ادبیات زندگی کنند. طرف شیر یا خط میاندازد، چرتکه میاندازد، بروم بندۀ خدا بشوم یا نه؟ همین. این غلط است. ببین بندۀ خدا بشوی یا بندۀ غیر خدا. این را بگو. میگوید من نمیخواهم حرف خدا را گوش بدهم. خب حرف کدام رب را گوش میدهی؟ زندگی انسان اینجوری است.
شما وقتی میخواهی بیایی بگویی خدایا من تو را عبادت میکنم کافی نیست بگویی من تو را عبادت میکنم. باید بگویی خدایا من فقط تو را عبادت میکنم، کس دیگر را عبادت نمیکنم.