?آیات۱الی۴،سوره دوم(بقره) ?قاری؛محمد طه الجنید
✍تفسیر؛
⭕●دربارهى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بيان شده است، از جمله:
✅١)قرآن، معجزهى الهى از همين حروف الفبا تأليف يافته كه در اختيار همه است، اگر مىتوانيد شما نيز از اين حروف، كلام معجزهآميز بياوريد.
✅۲)اين حروف، اشاره به اسم اعظم الهى دارد.
✅۳)اين حروف، نوعى سوگند و قسم خداوند است.
✅۴)اين حروف، از اسرار بين خداوند و پيامبر است. ومطابق بعضى روايات رموزى است كه كسى جز خداوند نمىداند. ●قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلِكَ» در ادبيات عرب، «ذلِكَ» اسم اشاره به دور است. در اينجا به قرآن كه در پيش روى ماست، با «ذلِكَ» اشاره مىكند كه از عظمتِ دست نايافتنى قرآن حكايت مىكند.
?●مراد از جمله «لا رَيْبَ فِيهِ» آن نيست كه كسى در آن شكّ نكرده و يا شكّ نمىكند، بلكه منظور آن است كه حقّانيت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست.
?●تنها كسانى از قرآن بهره مىبرند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» همچنان كه نور خورشيد، تنها از شيشهى تميز عبور مىكند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان، ظالمان، كافران، دلمردگان، مسرفان و تكذيب كنندگان از هدايت قرآن بهرهمند نمىشوند.
?●متقين: پرهيزكاران. مفرد آن متقى است، اصل آن وقايه و وقاء بمعناى حفظ شىء است از آنچه اذيت و ضرر مي رساند، تقوى بمعناى خود نگه دارى مى باشد. متقى يعنى كسى كه خودش را از ناپاكى و گناه و عذاب خدا حفظ مى كند.
⭕●قرآن، هستى را به دو بخش تقسيم مىكند: عالم غيب و عالم شهود. متّقين به كلّ هستى ايمان دارند، ولى ديگران تنها آنچه را قبول مىكنند كه برايشان محسوس باشد. ✴حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببينند و چون نمىبينند، به او ايمان نمىآورند. چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنيم. ✴اين افراد دربارهى قيامت نيز مىگويند: «ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» جز اين دنيا كه ما در آن زندگى مىكنيم، جهان ديگرى نيست، مىميريم و زنده مىشويم و اين روزگار است كه ما را از بين مىبرد. ✴چنين افرادى هنوز از مدار حيوانات نگذشتهاند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مىدانند و مىخواهند همه چيز را از طريق حواسّ درك كنند. ✍ادامه درکامنت…در دوقسمت؛
?تفسیر نور_جلد۱ – صفحه۴۹