سکانس عاشقانه از فیلم آسپرین
دیدمت انگار چیزى بر دلم تأثیر کرد
با نگاه ساده ات دنیاى من تغییر کرد
دیدمت با لحن آرامى صدایم کردى و
این دل مغرور در لحن صدایت گیر کرد
غرق آرامش مرا خواندى و گفتى میشود
با سوالم ذهنتان را هم کمى درگیر کرد؟
میشود با من بمانى ساده… میخواهم تو را
جمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرد
اندکی با شوق، بی وقفه نگاهت کردمو
در دلم گفتم که چشمانت دلم را پیر کرد
رفتى و از دور میدیدم پر از دلشوره ای
تو نفهمیدى که عشقت در دلم تکثیر کرد
تیر اخر را زدی وقتی که گفتی عاشقم
عاشقت بودن مرا از هر تجرد سیر کرد